Feeds:
نوشته
دیدگاه

Archive for the ‘معماری ایران’ Category

این نقاشی بر روی یکی از دیوارهای کاخ چهل ستون اصفهان در دوره صفویه کشیده شده است.متاسفانه شناسنامه دقیقی برای نقاشیهای کاخ چهلستون وجود ندارد و دقیقا مشخص نیست که نقاش این اثر چه کسی است.از نظر هنری آنچه در تقاشیهای کاخ مورد توجه است این است که اینها اثاری است که کم کم نقاشان ایرانی به سمت آثار غربی متمایل شدند و علت آن حضور چندین نقاش غربی از جمله یوحنای هلندی و آنجل میباشد.اما این بحث از حوصله این وبلاگ خارج است.از جمله مهمترین نقاشانی که در کارگاه این کاخ فعالیت میکردند میتوان به محمد قاسم و افضل الحسینی و معین مصور اشاره کرد.

اما درباره نقاشی:

همانطور که در تصویر میبینید 2 کانون دیده میشود..یکی آتش در بالای تصویر و دیگری دخترکانی که با لباس بدن نما در حال رقصیدن هستند..به طور کلی صدایی که از تابلو شنیده میشود صدای ساز و دف و هلهله و شادی است.به باور نیاکان ما مردگان در روزهای آخر سال برای سرکشی زندگان به زمین میامدند و مردمان با روشن کردن فانوس یا آتشی که تا صبح روشن بود به استقبال روح انها میرفتند.

اگر دقت کنید میبینید که دخترکانی که در مرکز تابلو هستند و ساز میزنند و یا میرقصند 7 نفر هستند.بنا بر فرض خودم که ممکن است اشتباه باشد این میتواند نماد هفت امشاسپندان باشد به نامهای

“هرمزد”، “وهومن”، “اردیبهشت”، “شهریور”، “سپندارمد”، “خورداد” و “امرداد”

که بنا بر رسم قدیم به  نیت این امشاسپندان 7 حلقه آتش میساختند و به شادی میپرداختند.همچنین محل آتش در محل غروب خورشید قرار دارد که نشان دهنده این است که با غروب خورشید این مراسم آغاز میشده.سرخی آتش نیز به زردی  گراییده که به معنی این است که آتش اندوه وناراحتی را از این جمع به خودش گرفته است.

دخترک سوم از سمت راست با شالی زرد رنگ دیده میشود که اشاره به رسم شال اندازی است که شال خود را پایین میاوردند تا مردمان بر روی آن آجیل چهارشنبه سوری بدهند.ظروفی شبیه بشقاب که در دستها میبینید اشاره به سنت قاشق زنی و دریافت پول و شیرینی از یکدیگر است.

از دیدگاه دیگر میتوان گفت که آتش با توجه به اینکه نماد خداوند بر روی زمین بود در این تابلو هم در بالاترین محل قرار گرفته و بندگان او در حضورش به شادی وسرور مشغولند.سورنا و شیپور که در نقاشی میبینید نماد پیروزی زندگی بر مرگ و پیروزی سرسبزی و خرمی بر تیرگی و ناامیدی است.نشان دهنده رفتن زمستان و آمدن بهار است.اما درباره دف باید استناد کنم به رقص و سماع در میان صوفیان که نمیدانم استدلال درستی میتواند باشد یا خیر.اما با توجه به قدرت و اثر صوفی گری در دوران صفویه این استنباط چندان بیراه هم نیست و آن این است که در رقصهای سماع صوفیان دف زدن نمادی از فرمان “باش” میباشد که خداوند در زمان خلقت جهان آن را صادر کرد.

نکته مبهمی که هرچه فکر کردم نتوانستم به نتیجه برسم این بود که چرا همه مردان تابلو فقط به یکی از دخترکان توجه میکنند؟مگر با بقیه چه فرقی دارد؟!؟

بدون شک نیاکان ما مراسم آیینی و جشنهای بسیار زیاد و حتی پیچیده ای داشتند که همین میتواند به پایداری آنها در برابر نابودی کمک کرده باشد.میتوان به بخشی از نمایشنامه مازیار نوشته مینوی و هدایت اشاره کرد که در آن دخترک ایرانی جاسوس عرب و یهودی تبار را از آنجا که از رسوم ایرانی به درستی مطلع نبود شناسایی کرد.

از وضعیت فعلی نقاشیهای این کاخ اطلاعی ندارم اما با خبر شدم که مدتی پیش(چند سال قبل) بی خردانی بعضی از نقاشیهای بی حجاب را آسیب رساندند و با کمک ماژیک و زغال به تنشان لباس پوشاندند.

منابع:

http://kingfoska.wordpress.com

http://madreseha.com/forum/index.php?topic=2060.0

http://www.persianhub.org/1553955-post11.html

http://www.artsemnan.ir/Default.aspx?page=7620&section=litem&id=60297

http://www.savepasargad.com/2009-May/Razani-naghashi.htm

Read Full Post »

Golestan1

تهران در گذشته از روستاهای ری بوده و ری که در تقاطع محورهای قم، خراسان، مازندران، قزوین، گیلان و ساوه واقع شده به سبب مرکزیت مهم سیاسی، بازرگانی، اداری و مذهبی از قدیم مورد نظر بوده و مدعیان همواره این مرکز راهبردی را مورد تهاجم و حمله قرار می‌داده‌اند.

روستای تهران به واسطه برخورداری از مغاک‌ها و حفره‌های زیر زمینی و مواضع طبیعی فراوان و دشواری نفوذ در آنها پناهگاه خوبی برای دولتمردان و دیگر اشخاصی بوده که احتمالاً مورد تعقیب مدعیان قرار داشته‌اند.

از سوی دیگر، کاروان‌های بزرگی که از محورهای مورد بحث عبور می‌کردند شکارهای سودمندی بودند و اغلب مورد حمله چپاول مردم بومی واقع می‌شدند. روستای تهران در واقع کانون چپاولگران و نهانگاه کالاهای دزدیده‌شده بود و این وضع تا زمان شاه تهماسب صفوی که قزوین را به عنوان پایتخت خود انتخاب نمود ادامه داشت.

تهران در برابر حملهٔ افغان‌ها (پشتون‌ها) ایستادگی زیادی کرد و به همین خاطر آن‌ها پس از تصرف تهران این شهر را ویران کردند و باغ‌ها و تاکستان‌های آن را از میان بردند در زمان نادرشاه تهران دوباره نام و نشانی یافت و در همین شهر بود که نادرشاه رهبران بزرگ شیعه و سنی را گرد هم آورد و پیشنهاد اتحاد اسلامی و رفع اختلاف‌ها را به آن‌ها داد.

به عبارتی دیگر تهران ترقی و حرکت سریع خود به سوی پیشرفت را از سال انتقال پایتخت به قزوین آغاز کرد و شاه تهماسب صفوی به دلیل آنکه سید حمزه، جد اعلای صفویه در شهر ری و در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم مدفون بود گاه به زیارت می‌رفت. او با افزایش رفت و آمدهایش دستور داد پیرامون آن باروی محکمی برای وی بسازند. همچنین دستور داد بناهای جدید بسازند که درسال ۹۷۱ ﻫ- ق با ایجاد ۱۱۴ برج (به تعداد سوره‌های قرآن) در تهرن آغاز شد و وی دستور داد در زیر هر برج یکی از سوره‌های قرآن را دفن کنند.

حصاری که دور تهران کشیده شد شش هزار قدم طول داشت و برای ساختمان آن و برج‌هایش از دو نقطه خاکبرداری کردند که بعدها یکی از دو محل به «چاله‌میدان» و دیگری به «چاله‌حصار» معروف شد.

س از انقراض صفویه، نادر شاه افشار در سال ۱۱۵۴ ﻫ- ق تهران را به رسم تیول به پسر خود رضا قلی داد و پس از افشاریه، کریم خان زند به علت درگیری و نزاع با آغا محمد خان قاجار و از آنجا که تهران در نزدیکی طبرستان (یعنی مقر اصلی آغا محمدخان) قرار داشت صلاح خود را در اقامت در تهران دید.

تهران دارلخلافه شد

بعد از مرگ کریمخان زند، آغا محمد خان قاجار در سال ۱۲۰۰ ﻫ- ق در اول فروردین بر تخت سلطنت نشت و تهران را به‌عنوان پایتخت برگزید و «دارالخلافه» نامید.


انتخاب تهران به عنوان پایتخت از سوی خان قاجار چند علت داشته که مهم‌ترین آنها نزدیکی به اراضی حاصل خیز ورامین و مجاورت آن با محل استقرار ایلات ساوجبلاغ بوده‌است، مضافا ایلات غرب ساکن در ورامین، یعنی هواخواهان وی در حوالی تهران اقامت داشتند و جز این، تهران با استرآباد و مازندران که در حقیقت ستاد اصلی نیروهایش بود فاصله چندانی نداشته‌است.

در زمان سلطنت فتحعلی شاه قاجار بر اثر موج حرکت ایران به سوی غرب، تهران بیش از پیش آباد گردید. از جمعیت تهران در دوره فتحعلی شاه اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی به طوری که در کتاب جام جم معتمدالدوله فرهاد میرزا آمده‌است جمعیت تهران در زمان ناصرالدین شاه، صد و پنجاه هزار نفر رسیده بود.

ناصر الدین شاه دو نفر را مامور کرد که محدوده و نقشه‌ای برای پایتخت در نظر بگیرند و با وسعت بیشتری به حفر خندق‌های جدیدی در اطراف تهران بپردازند.

دروازه‌ها و محلات تهران

ساختمان حصار و حفر خندق‌های جدید تهران قریب به ده سال طول کشید و شهر تهران چندین برابر توسعه یافت و مساحت آن به سه فرسخ و نیم رسید و از طریق ۱۲ دروازه به محیط بیرون خود ارتباط یافت. این دروازه‌ها که هم اینک نیز، اگر چه ساختمان آنها از بین رفته، اما اسمشان باقی است. عبارت‌اند از:

  • دروازه‌های دولت، یوسف آباد و شمیران (در شمال شهر)

  • دروازه‌های خراسان، دولاب و دوشان تپه (در شرق شهر)

  • دروازه‌های باغشاه، قزوین و گمرک (در غرب شهر)

  • دروازه‌های غار، رباط کریم و حضرت عبدالعظیم (در جنوب شهر)

در واقع حدود جغرافیایی تهران به شرح ذیل بود:

شمال: طول خیابان انقلاب فعلی، از حدود پیچ شمیران تا کمی بعد از چهار راه کالج که به شکل مایل به طرف غرب و خیابان سی متری (کارگر کنونی) امتداد داشت. غرب: از حدود چهار راه جمهوری کنونی تا حوالی میدان گمرک جنوب: خیابان شوش، از حدود میدان راه آهن تا حوالی میدان گمرک. شرق: خیابان شهباز(۱۷ شهریور فعلی) تا بعد از میدان شهدای کنونی.


و محلاتی که در داخل این محدوده قرار داشتند و هنوز بسیاری از آنها با همان اسم و رسم قدیم وجود دارند. محله دولت که به دلیل نزدیکی با کاخ‌های سلطنتی به این نام خوانده می‌شد، خیابان‌های لاله‌زار، خیابان شاه‌آباد، خیابان اسلامبول، خیابان علاء‌الدوله (فردوسی) خیابان لختی (سعدی) خیابان واگن‌خانه (خیابان اکباتان) عین الدوله، دوشان‌تپه (ژاله)، نظامیه (بهارستان) و دروازه شمیران را شامل بود.

محله عودلاجان (اودلاجان) تشکیل می‌شد از خیابان جلیل آباد (خیام) کاخ گلستان تا ناصریه (ناصر خسرو) و حدود مسجد شاه و شمال بوذرجمهری شرقی و پامنار و جنوب خیابان چراغ برق (امیر کبیر) و میدان توپخانه، که محله کلیمیان و و زرتشتیان مقیم تهران بوده‌است.

محله سنگلج که بخش اعظم و عمده آن را امروزه پارک شهر تشکیل می‌دهد، در گذشته یکی از مراکز مهم سیاسی بود و با اینکه در حال حاضر تقریباً از بین رفته ولی هنوز اشتهار تاریخی خود را از دست نداده.

چاله حصار یکی دیگر از محلات جنوب تهران بود که چون آن را خاکبرداری و خاکش را به مصرف حصار کشی تهران رسانده بودند، مقدار زیادی چاله گود مانند داشت، بعدها برای تخلیه زباله‌های شهر از آنجا استفاده می‌کردند.

چاله میدان نیز که قبلا در دوره صفویه خاک آن را به مصرف حصارکشی تهران رسانده بودند، وضعی تقریباً مشابه چاله حصار داشت و محل تخیله زباله تهران به حساب می‌آمد، این محله محدود به جنوب بازار چهل تن و امامزاده سید اسماعیل و میدان مال فروش‌ها، میدان امین السلطان، گمرک، خانی آباد، دروازه غار و پاقاپوق (اعدام) بود.

ترابری

نخستین خودرو تهران

به دنبال کالسکه‌هایی که با بخار و آتش حرکت می‌کردند اولین اتومبیل‌هایی که به ایران وارد شد. سواری‌های فورد کروکی کلاچی با لاستیک توپر بود. اتومبیل‌هایی نیز شبیه وانت امروزی وارد تهران شد که به آنها ماشین لاری می‌گفتند و همچنین اتومبیل‌های دورسیمی که برای حمل بار و مسافر می‌آمدند. به هر جهت نخستین اتومبیل در زمان مظفرالدین شاه وارد تهران گردید.

نخستین خط آهن (ماشین دودی)

نخستین خط آهن ایران، خط آهن تهران به شهرری بود که در سال ۱۲۶۱ هجری شمسی و ۱۸۸۳ میلادی امتیاز آن را یک نفر مهندس فرانسوی به نام مسیوبواتان از ناصرالدین شاه گرفت. ماشین‌های که در این خط به کار افتادند نام ترن نداشتند بلکه در دارالخائفه آنهار را ماشین دودی می‌گفتند.

دلیجان

دلیجان کالسکه‌ای هشت نفره بود با اطاق و پشتی باربنددار با دور چرخ‌هایی از آهن که از درشکه و کالسکه که چرخ‌هایش رزین دار، سخت تر و از گاری فنر نداشت راحت تر بود.

کجاوه، پالکی و هودج

سه وسیله نقلیه ساخته شده از چوب بودند که بر روی قاطر، الاغ، اسب و یا شتر حمل می‌کردید هر کجاوه و پالکی و هودج فقط جای یک نفر بود و بر مرکب از هر نوع دو تا از این جایگاهها قرار می‌گرفت که تعادل آن برقرار گردد.

واگن اسبی

واگن اسبی به وسیله دو یا چهار اسب بر روی ریل حرکت می‌کرد و تقریباٌ بیشتر خیابان‌های اصلی شهر را به هم وصل می‌کرد. این واگن یا تراموای، دارای چند قسمت بود. قسمت اول محوطه کوچکی بود مخصوص فرار گرفتن سورچی و قسمت‌های دیگر اختصاص به مسافرانی داشت که بر روی نیمکت‌هایی که در دو طرف واگن‌ها تعبیه شده بود، قرار می‌گرفتند. خطوط مختلف واگن اسبی در خیابان‌ها به قرار زیر بود: اول، خط بازار که تا آخر خیابان لاله زار نزدیک خیابان رفاهی رفت و آمد می‌کرد. دوم، خط خیابان شاهزاده عبدالعظیم که از بازار به راه می‌افتاد و خیابان ناصریه و خیابان ناصریه و خیابان چراغ گاز را طی می‌کرد و از خیابان ری می‌گذشت و به کار ماشین دودی می‌رسید. سوم، خط باغ شاه که از بازار حرکت می‌اکرد و بعد از شش دو راهی به دروازه باغشاه می‌رسید.

منبع :مجله اینترنتی ایران -ایران


Read Full Post »

آثار فخر این موزه است همانقدر ناپذیرفتنی استکه این گنج، ۲۷ سال از چشم صاحبان اصلیش که مردم باشند پنهان نگه داشته شدهاست.هیچ موزه‌ای در خاورمیانه نیست و کمتر موزه‌ای در آسیا می‌توان یافت که تنها بابهره‌گیری از مایملک خود قادر به برگزاری چنین یشگاهی باشد.۱۷۰ تابلو از نقاشانی چون مونه، وان‌گوگ، گوگن، پیکاسو، دالی، شاگال تا کلاوس اولدنبرگ و یاسپر جونز و ۱۵مجسمه از هنرمندانی چون آلبرتو جاکومتی و مارکس ارنست مجموعه‌ای است که با مرور آن می‌توان سیر هنر مدرن را، از اواخر قرن نوزدهم و امپرسیونیستها تا دهه‌ی هفتادمیلادی و آثاری از هنر پاپ، از نزدیک شاهد بود. این گنج پنهان موزه‌ی هنرهای معاصرتهران است که بیش از ربع قرن طول کشید تا به زحمت و دشواری چند پله، فاصله‌یزیرزمین تا گالریهای موزه، را بپیماید. ناگفته نماند که نزدیک به سی سال است چیزی به این مجموعه افزوده نشده. سال گذشته علیرضا سمیع‌آذر سرپرست موزه به خبرنگاران گفته بود: «این کلکسیون تا دهه ‌٧٠ پيش رفته و پس از انقلاب يك كار هم خريداري نشده است موزه‌ی هنرهای معاصر که دو سال پیش از انقلاب افتتاح شد عمارتی است به مساحت ۵هزار متر مربع و کامران دیبا آرشیتکت آن است. او پسرعموی، فرح دیبا، سومین همسر آخرین شاه پهلوی است که در گردآوری این گنجینه نقش اصلی را بر عهده داشته. عمارت موزه درکنار پارک لاله واقع است و محوطه‌ی اطراف آن را مجسمه‌هایی از بزرگان مجسمه‌سازی جهان تزیین می‌کند. سرنوشت اثار این مجموعه از نخستین سالهای پس از انقلاب همواره موضوع بحث و اغلب مایه‌ی نکرانی هنرمندان و هنردوستان بوده است. بارها زمزمه‌ی فروش یا معاوضه‌ی بخشی از این آثار که «غیرقابل نمایش» قلمداد می‌شوند شنیده شده و چندسال پیش شاهد تعویض اثری از دكونين با صفحاتی از شاهنامه تهماسبی بودیم. یکی ازآخرین مواردی که بحث این گنجیه را پیش کشید طرحی بود که در مباحثات مربوط بهبودجه‌ی سال ۱۳۸۲ مطرح شد. در آن دوران بحث این بود که به وزارت فرهنگ و ارشاداسلامی اختیار داده شود آثار «غیرقابل نمایش» موزه را بفروشد و از درآمد آن کارهای جدید بخرد. سمیع‌آذر که یکی از طراحان این طرح قلمداد می‌شد مدتی بعد اعلام کرد که بحث فروش مطرح نبوده و غرض در وهله‌ی اول یافتن راهی برای خرید آثار جدید بوده است.

طی سالهای گذشته و به مناسبتهای گوناگون نزدیک به ۷۰ درصد این آثار به نمایش گذاشته شده و از هفت سال پیش برخی از آنها برای نمایش در اختیار موزه‌ها ومجموعه‌های جهان قرار گرفته است. همچنین یکسال پیش در چنین روزهایی مجموعه‌ی این آثار برای خبرنگاران هنری مطبوعات و خبرگزاریها به نمایش گذاشته شد و قرار شد این نجینه از آن پس به روی محققان و پژوهشگران گشوده باشد. برخی از تابلوهای این مجموعه امروز در شمار باارزشترین تابلوهای نوع خود محسوب می‌شوند و بهای این آثارکه زمانی ۱۰ میلیون دلار خریداری شده بود امروز دو میلیارد دلار برآورد می‌شود. به گفته‌ی مسئولان آنچه از مجموعه آثار خارجی موزه در این نمایشگاه به نمایش درنیامده تنها شامل ۳ تابلوست. یکی از آنها در انگلیس به نمایش گذاشته شده و ماه نوامبر به موزه بازمی‌گردد و دو تای دیگر، از جمله اثری از رنوار، به دلیل ناهمخوانی باشئونات اخلاقی «قابل نمایش» نیستند.

1247i2d

m2rn4plfxjs5jtzc971e

2zdnm81

14ilmd5

dfae8m

h6dxt6fkbfuiapiicmxz


در طراحی موزه هنرهای معاصر دو دیدگاه مورد بررسی قرار داشت که هر دو آنها به درستی انتخاب و مورد بازبینی قرار گرفتند: یکی در محوطه اطراف سایت بود یعنی پارک لاله (تهران) که یک پارک نسبتا بزرگ است و دیگری مسیر دسترسی به موزه که در کنار یکی از محورهای حرکتی پارک لاله قرار داشت.
کامران دیبا در طراحی موزه حیاط مرکزی را انتخاب کرد که علاوه بر اینکه یکی از نشانه های معماری ایرانی باشد بتواند به کمک آن فضایی مجزا از پارک را ایجاد کند. علاوه بر آن کامران دیبا با طراحی دید مناسب از حیاط مرکزی به پارک سعی بر برقراری رابطه با پارک نیز دارد. این رابطه در طراحی داخلی نیز با پنجره های دیواری و سقفی حفظ شده است.
کامران دیبا از آن دسته از معمارانی است که با شناختی مناسب از معماری ایرانی و درک مبانی و مفاهیم معمار گونه آن شروع به طراحی می کند. موزه هنرهای معاصر تهران ساختمانی پست مدرنیست است که با بهره گیری از عناصر معماری کهن ایرانی به صورتی مینی مالیستی خود نمایی می کند.
بادگیرها به وضوح در کالبد و فرم بنا خود نمایی می کنند بادگیرهایی که سابقا نقش تهویه و جریان باد را در ساختمان داشتند اکنون وظیفه انتقال نور به داخل بنا را دارند. نور نیز همانند باد از دل بادگیرها عبور کرده و در دل فضا بخش می شود. سایه ها – نیم سایه ها و نورها به طوری کنار یکدیگر قرار گرفته اند که هر گالری را به بخشی مجزا برای نمایش آثار تبدیل می کند.
نکته قابل توجه در مسیر حرکت و سیرکولاسیون حرکتی موزه است. مسیر آغازین بازدید کنندگان یک رمپ می باشد که شما را با حرکت دورانی خود به زیر زمین هدایت می کند. مخاطب مجبور به حرکتی آرام (شیب رمپ) و مارپیچ را دارد. گویی دیبا قسط داشته که مخاطب خود را از فضای خارج و نا آرام موزه رها کرده و به سمتی جدا و احساسات درونی خود باز گرداند. در مسیر حرکت کف گالری ها شیب ملایمی دارد که علاوه بر بالا بردن شما (مخالف رمپ ورودی) شما را به سمت محل شروع برای خروج هدایت می کند. آخر کار هم شما بدون متوجه شدن شیب مسیر به یکباره خود را مقابل همان رمپ خواهید دید.

منابع :

Archnet.org

http://www.cafedexign.com

دست نوشته :مسعود حبیبی

www.mihrab.blogfa.com

Read Full Post »

بنای مسجد شاه تهماسب صفوی معروف به مسجد صاحب الامر در شرق میدان صاحب آباد در قلب شهر تبریز در کنار مهران رود قرار دارد . این بنای تاریخی یک گنبد و دو مناره بلند دارد و در ابتدا مسجد ویژه شاه تهماسب اول صفوی بود که در سال 1045 ه-ق به وسیله سپاهیان سلطان مراد چهارم -امپراتور عثمانی -تخریب شد.

کاتب چلبی در کتاب جهان نما ضمن بحث از تبریز می نویسد «در قسمت شرقی میدان صاحب آباد متصل به جامع سلطان حسن -مسجد مزین دیگری وجود داشت که چون بنایش از شاه تهماسب بود عساکر عثمانی جا به جا خرابش کردند «

از زمان شاه تهماسب تنها دو طاق مرمری نقش دار در مدخل های دهلیز و اندرون بقعه باقی مانده است . حجاریهای زیبایی از نقوش -گل و بوته -اسلیمی و ختایی از جمله تزیینات معماری این بناست . سنگ نبشته مرمرینی هم در کنار یکی از طاق های آن نصب شده است . در بالای طاق دیگر سوره «الجن » به خط علائ الدین خوشنویس معروف زمان شاه تهماسب صفوی آمده است .

این مسجد پس از عقب نشینی عثمانیان در زمان شاه سلطان حسین صفوی توسط وزیر آذربایجان -میرزا محمد ابراهیم -بازسازی شد .

زلزله سال 1193 ه-ق که شهر تبریز را در هم کوبید و هزاران کشته بر جای نهاد این بنای عظیم را نیز ویران ساخت در سال 1266 ه-ق میرزا علی اکبر خان مترجم کنسولگری روس که مرد ثروتمندی بود به آیینه بندی قسمتی از بقعه و دهلیز و تعمیرات آن اقدام کرد و صحن و  مدرسه کنونی را احداث و موقوفاتی برای آن ها تعیین نمود .این صحن و مدرسه در بدو تاسیس «مدرسه اکبریه » نام داشت ولی بعدها «صحن صاحب الامر » خوانده شد . با توجه به قداست این بنا پس از انجام تغییرات لازم این مکان به عنوان موزه قران و کتابت در نظر گرفته شد . در این موزه مجموعه نفیسی از نسخ قران مجید مربوط به ادوار مختلف تاریخ و قطعات زیبایی از آثار خوشنویسان بنام ایران به نمایش گذاشته شده است .

علاوه بر این نسخ خطی انواع قلمدان های مقوای مذهب دارای نقوش مینیاتوری و روکش لاکی همچنین انواع پلاک های فلزی منقوش به ادعیه و اوراد -ظروف چینی -سفالی – برنجی مزین به آیات قرانی و بسیاری از آثار و تصاویر بزرگان دینی در این موزه به نمایش در آمده اند . در موزه قران و کتاب نسخه هایی از قران و کتابت نسخه هایی از قران مجید به خط ائمه و خوشنویسان معروف جمع آوری و در معرض تماشای علاقه مندان گذاشته شده است از جمله این نفایس می توان به یک صفحه از قران کریم منسوب به دست خط مبارک حضرت امام رضا (ع) اشاره کرد که بر روی تکه ای از پوست نوشته شده است . همچنین آثاری از وشنویسان بزر تبریزی مانند ملاعبدالباقی تبریزی استاد خط ثلث -میرزا محمد شفیع تبریزی -میرزا طاهر خوشنویس از اساتید خط نسخ و آثاری از محمد حسین تبریزی-درویش عبدالمجید و میر عماد حسنی -علیرضا عباسی-علاالدین بیک تبریزی را نیز در این موزه می توان دید . از برجسته ترین آثار دیگر می توان به لباس قسم منقوش به کل آیات قران -کوچکترین قران خطی مطلا -جام شفا بخش و کتتیبه سنگی میخی اشاره کرد.


Read Full Post »

shayad-plazza

Read Full Post »

ایران پهناور و متمدن اکنون پایتختی دارد که روزی روستایی از توابع شهر ری بود .

روستایی خوش آب و هوا که شاه تهماسب صفوی از باغهای آن لذت می برد.و کریم خان زند 4 سال آنجا را مرکز حکومت خود کرد . اما بزرگترین ضربه را آغا محمد خان قاجار بر پیکره تهران وارد نمود و آن زمانی بود که تهران پایتخت قاجاریه شد .

روستا روز به روز توسعه پیدا کرد و شهری بزرگ و پر جمعیت شد ولی دیگر رنگ آسایش ندید .

آلودگی صوتی و آلودگی هوا چیزی برای آن باقی نگذاشته و تهران نابود شد . زندگی در تهران برای همه
آنها که ساکنش شدند جنبه زندگی ندارد همه به تهران کوچ می کنند که دیگر زندگی نکنند و فقط کارکنند و پول در بیاورند مثل یک ماشین .

ای تمام کسانی که ایرانی هستید و به ایرانی بودن خود می نازید . جای جای ایران زیباست . زندگی کنید و از زندگی لذت ببرید .من کرمان را دوست دارم به خاطر مردمان مهربانش . و سکوت معنادار و زیبایش – اصفهان را دوست دارم که نگینی زیباست  و یاد آور زحمات هنرمندانی که دقیق و ظریف تمام عشقشان را نثارش کردند .

شیراز شهری در دل کویر . هیچ می دانید تخت جمشید با چه زحمتی ساخته شد ؟

تبریز را دوست دارم چون شهر اولین هاست چون ایران در تمام تحولاتی که بر خود دیده همیشه تبریز حمایتش کرده

در تمام انقلابها و در تمام دوران سخت  این غیرت آذری بوده که از مرز و بوم ایران دفاع کرده .

گیلان شهر میرزا کوچک خان – مشهد شهر امام رضا – سیستان مهد تمدن و….

بیایید اینقدر به فکر پایتخت نشینی نباشید . که پایتخت ازدست ما به ستوه آمده . روی یک گسل بزرگ در آسمانخراشهای نقلی بی روح به دنبال کدامین آسایشید که تهران سرسبز صفوی حال شهری خاکستری و غبارآلود است .

تمرکز در نقطه ای از ایران که قدمتش از همه شهرهای ایران کمتر است چه افتخاری دارد ؟

بگذارید تهران هم نفس بکشد .





Read Full Post »

از کودکی تهران را با برج آزادی می شناختم و هر گاه به تهران سفر می کردم اولین چیزی که می دیدم بنای سفیدی بود که همیشه در عالم کودکی آن را دوست داشتم . روی اسکناسها نماد آزادی و قدرت ایرانی را نشان می داد . و حالا برج میلاد:

نماد کلان شهر تهران شده و شهیاد به انزوا رفته . من برج میلاد را به عنوان یک آسمانخراش می شناسم و علم و توانمندی سازندگان آن را ارج می نهم و از امکانات آن تا حدودی بسیار زیاد راضی هستم ولی عزیزان برج میلاد یک ساختمان است با کاربریهای چند منظوره ولی نماد ایران و تهران نیست .و در آینده انشاالله شاهد ساختمانها و آسمانخراشهایی خواهیم بود که به مراتب زیباتر و بهتر از میلاد خواهند بود ولی هیچکدام برج شهیاد (آزادی )نمی شود .

برج آزادی روزهایی را به خود دیده که هیچ ساختمانی نخواهد دید . آزادی یک نماد است . یک تاریخچه . و معماری  طراحی آن را به عهده گرفته که نهایت هنر را به کار برده بدون تقلید از نمونه های غربی.

همانطور که در آمریکا مجسمه آزادی با وجود هزاران هزار آسمانخراش نماد است و یا در پاریس برج ایفل همیشه نماد شهر پاریس می باشد چرا ما برج آزادی را از یاد برده ایم .


Read Full Post »

Older Posts »